آسمان




گاه قدم میزنم
برای باران
صدایش آشناست
کوچه ها دلتنگند
همان کوچه های کهنه
که در باران زیباست
قدم میزنم ...
برای باران
شاید فردا باران ببارد
و من در آن غروب جمعه
چه دلتنگ
زیر باران
لحظه ای معنا کنم
شعرم را ...
و اما
باران نیست که میبارد
این آسمانست
که میبارد
همان بیکران
که گم میشود لحظه ها در آن
لحظه هایی که گم میشوم در آن
یک آسمانِ بیکران است
که میبارد
برایم ...




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر