"ما"




مثل همین صبح زود که بیدار میشوم
لحظه طلوع را میبینم که چه بی ثمر
تکه های ریز برف کنار سرما بر زمین نشسته است
ومن چه مبهوتو دلسرد...
به زمستانی شادو پر برف مینگرم
و چه بی انتها دلم میگیرد
کوچه را مینگرم که چقدر
غمگین است
و چقدر سخت ...
برای "ما" ...
دلم میسوزد

...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر