ســــا ل نــــو مــــبـــا ر ک




سال 90 مثل یه کبریت خاموش شد. سال جدیدم مثل سوختن یه کبریت تموم میشه.
عمرمونم تموم میشه. فقط دلم از این میسوزه که این کبریتا ...

تمام عمر مثل یه خواب بعد از ظهره. دوست دارم بیدار شم...
در این دنیا و در تمام عمرم دیدم که هر چیزی یک روی خوب و یک روی بد دارد.
فهمیدم به هیچ چیز نمیتوان دل بست.
به وقت مشکل و رنجش شاید بتوان به روی خوش آن هم نگاه کرد
اما...
روی خوش آن همچنان مساله دار و موقتی خواهد بود.
فقط خوبی بی انتها و مطلق رو در چیزایی دیدم که معنوی بودند که خودشونو جاودان کردند...

جاودان باید بود
حتی بعد از مرگ
پس این زندگیرو با قوت بیشتر ادامه میدیم
چون مادی نیست
معنوی بوده و خواهد بود
سال جدید چیزی نیست جز یک فرصت
برای بهتر بودن
چیزی نیست جز فرصت و ارزش از طرف خدا
برای آنچه باید باشیم



سال نو مبارک

" عیدی گربه "



به سگ نون بدی فکر میکنه خداشی ...
ولی به گربه گوشتم بدی فکر میکنه خداست ...
یه بچه گربه رو دیدم که یه کبوترو گرفتو کشت
اما قبل خوردنش چهار ساعت باهاش بازی کرد.
گربه هه نمیدونست کبوتره هزار برابر گربه هه می ارزید ...
یاد یه چیزی افتادم...
گربه ها خوشگلو فریبندن
تو آشغالا و شهر ها مشغولن.
هیچ سودی ندارن.
با اینکه ظاهر دوست داشتنی دارن معروفن به بی وفایی
همش دمشون بالاست و در حال تولید مثلن
گربه ها احمقن و مدام میپرن زیر ماشین
سگا با اینکه به قیافشون نمیخوره وفا عقل و احساس دارن
سگا با این همه وفاداریشون گوشه گیرو خارج از شهرن.
یادم میاد چند وقت پیش سگایی که تو شهرا دیده میشدن رو میکشتن.
یکی بیاد این گربه ها و گربه صفتهارو بکشه
نوبتی باشه نوبت اوناست
آخ که یکی از همین گربه های منفور، ماهی عیدمو دزدیدو خورد
دیگه هیچکی بهشون غذا نمیده، همیشه آشغال میخورن
خیلی بی رحمن
خیلی ...
به قیافشون نمیخوره اون دندوناشون
آهای گربه .. !
مواظب خودت باش ...
ببینمت قصابی میکنمت
چون ماهی عیدمو خوردی ...


دستنویس:
نمیدونست اون ماهی دلخوشی شب عیدمه...
فقط به شکمش فکر میکرد...
حالا اون سیر شد .... ولی من شیر شدم
دیگه قول ظاهر دوست داشتنیشونو نمیخورم.



"چهارشنبه سوری"




سرخ میشوی، وقتی میشنوی: دوستت دارم
زرد میشوم، وقتی میشنوم: دوستش داری
چهارشنبه سوری راه انداختیم
سرخی تو از من ، زردی من از تو
همیشه من میسوزم
و همیشه تو میپری.
چهارشنبه سوری امسال خاطراتت را می سوزانم
و می پرم از خواب و خیال داشتنت
فراموش خواهم کرد
چه شادمانه
می سوختم به رسم عاشقی
و حیف از همه ی آن چهارشنبه هایی
که سوختم و سودی نبود
حیف از چهارشنبه هایی که سوری نبود